هر جایی برای خودش یه قانونی داره.
شهر، مدرسه، پارک، حتی آپارتمان.
توی هر آپارتمان یه مدیر هست که هماهنگی بین همسایهها رو انجام میده و کارها رو مدیریت میکنه. حواسش به تمیزی و نظم و انضباط ساختمونم هست.
حالا اگه چندتا از همسایهها به حرفش گوش نکنن و همه جا رو به هم بریزن چی میشه؟ خب معلومه دیگه عصبانی میشه.
حالا اگه یه دختری هم سن و سال تو، با همین آقای مدیر ساختمون که عصبانی هم هست یه کار خیلی مهم داشته باشه باید چه کار کنه؟
من که نمیدونم. به نظرم خیلی سخته. ولی انگار تارا تصمیمش رو گرفته و میخواد هرطوری که هست حرفش رو به آقای مرادی بزنه.
به نظرت کار تارا چیه که اینقدر براش مهمه؟
چه طوره با هم قصه رو گوش کنیم، تا سر در بیاریم.
4 دیدگاه
بسیار عالی و زیبا ، خیلی ممنون از همه عزیزانی که عاشقانه در این راه زحمت می کشند.خدای مهربان یار و نگهدارتان
ع ا ل ی
خیلی باحال بود و قشنگ
خیلی عالی بود من خیلی دوستش داشتم .
واقعا عالی بود راستش رو میگم ها محشر بود به راستی که ماه رمضون واقعا ماه خونه تکونی دلهاست .ممنون از داستانتون😘💞💕