رادیوی قدیمی

تا حالا شده با شیطونی تو دردسر بیفتی؟
یعنی با یه شیطونی بی‌جا، خودت رو توی دردسری بندازی که کلی شرمنده‌ات کنه؟
باز اگه جایی برای جبران باشه، اشکال نداره، مثلا اگه چیزی شکسته باشه، میشه یکی دیگه به جاش خرید.
اما یه وقتایی هست که یه وسیله خودش مهم نیست، خاطره‌هاش مهمه. مثلا چیزی که کسی هدیه داده، یا چیزی که همیشه یه وقت مشخص ازش استفاده شده.
امان ازاین وقتا، درست کردن این خرابکاری‌ها دیگه اصلاً آسون نیست.
حالا قصۀ رادیوی قدیمیه…رادیویی که …
اصلاً بذارین نگم، خودتون بشنوین بهتره…

7 دیدگاه

  • عالی بود !من که راضی بودم . دخترم که روزه اولیه خیلی دوست داشت.پسرم هم که هنوز به سن تکلیف نرسیده، دوست داره دیگه روزه بگیره.

  • ممنون از سایت عالیتون بچه های من عاشق داستان و فیلم هستن خیلی خوشحالم که داستان های مذهبی با این کیفیت براشون تولید میکنید.اجرتون با امام زمانمون🙏

  • واییییییییییی چه قصه ی عالیی امير حسین واقعا کار زشتی کرد که رادی رک بدون اجازه روشن کرد. اما از کاری که بعدش انجام داد خوشم اومد . خیلی کار خوبی کرد که به آقاجون به آقاجون گفت رادی رو اون خراب کرده . گرچه خود آقاجون اینو میدونست.

  • دخترم خیلی خوشش اومد میگه مامان نظر بمِنیس (یعنی بنویس)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانه حساب کاربریپشتیبانی در ایتا