شده تا حالا برای انجام یه کاری روزشماری و لحظه شماری کنی، اما آخرش هم اونجوری که میخوای نشه؟
شده تا حالا خودتو آماده یه تجربه جدید کرده باشی، اما فرصت انجام دادنش پیش نیاد؟
مثل اتفاقی که توی فصهٔ «اولین روزهای که نگرفتم» میافته. این قصه رو خانم تبریزی نوشته و در مورد اشتیاق برای تجربههای جدیده.
تجربههای جدیدی که یکی از اونها روزهداریه.
ماه رمضون امسال برای خیلی از ماها اولین ماه رمضونیه که روزه میگیریم.
یه فرصت تازه برای شیرینترین تجربه.
اگه روزه اولی هستی، پیشنهاد میکنم حتما این قصه رو گوش کنی.
اگه روزه اولی نیستی، بازم پیشنهاد می کنم، این قصه رو گوش کنی، چون حتما تورو یاد خاطرههات میندازه.
خاطرهٔ شیرین اولین باری که مهمون ویژهٔ خدا شدی.
12 دیدگاه
خیلی خوب بود من خودم روزه اولی هستم مثل شخصیت اول توی داستان. قصه رو دوست داشتم قصه ی خوبی بود گرچه من خودم روز اول روزه رو روزه گرفتم .
سلا نفیسه جونم قبول باشه نماز و روزت دختر قشنگم تو بهترینی
این قصه برای روزه اولی ها بود و من از اون لذت بردم ممنون از شما
حلما جان توام دوسال دیگه یه روزه اولی می شی دخترم
👌👌👌👌👍👍👍
من از این داستان خیلی خوشم اومد
مبینا وزیری ۸ ساله از تهران ❤️ به نظرم عالی بود
بسیار زیبا ،درود بر شما
خیلی عالی بود.انگار روزه اولیا همشون احساس مشترکشون رو از یه روزه اولی میشنون.واین باعث میشه بقیه هم بخوان تجربه کنن
تجربه اولین روزه واقعا شیرین من خودم هنوز یادمه
سلام ممنون از همه ی کسانی که در ساخت این قصه کمک کردند
من یه روزه اولی هستم و وقتی افطار شد مامانم برایم کیک و کلی چیز دیگه گرفته بودن
فاطمه جان قبول باشه روزه هات