فردا سیزده به دره،
سالهای پیش سیزده به در میرفتیم بیرون از خونه یه جای سبز پیدا میکردیم و بساطمون رو پهن میکردیم.
امسال ولی با هر سال فرق داره
و این یعنی فکر کردن به یه عالمه امکان جدید که تا حالا بهش فکر نکرده بودیم.
مثلاً میتونیم بریم افطاری به در!
یعنی افطاریمون رو ببریم بیرون از خونه.
یا بریم سیزده به در ولی بدون خوراکی و فقط با بازی.
خلاصه که کلی کار تازه میشه کرد.
مثل همین خانوادهای که قصۀ سیزده به درشون رو خانم دشتی نوشتن،
به نظرم قصه رو گوش کنیم، شاید ما هم تونستیم همین کار رو بکنیم.
10 دیدگاه
عالی بود
بد نبود
سلام مهدی میگه مگه اینها روزه نبودند چهجوری پس میوه ها رو نصفه خورده نسترن هم میگه بابا بزرگ خیلی باهوش بود
سلام به مهدی و نسترن مرسی که قصه های ما رو دوست داشتن و گوش کردن
این قصه عالی بود ومن از اون لذت بردم ولی یخورده لوس بود
من که روزه اولیم خیلی دوست داشتم
قبول باشه عزیزم
عالی بود
جالب بود خدا قوت!
خیلی ممنون
قصه ها عالی هستن